درباره وبلاگ سلام به وبلاگ من خوش امدی نظر یادت نره آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان مطالب خواندنی مطالب خواندنی مردی ساعت ۲ از محل کارش خارج شد
و چون نیم ساعت وقت داشت تا به
محل کار دوستش
برود، تصمیم گرفت با همان یک دلاری که در جیب داشت ناهار ارزان قیمتی بخورد و راهی شرکت شود. چند رستوران گران قیمت را رد کرد تا به رستورانی رسید که روی در آن
نوشته شده بود: ”ناهار همراه نوشیدنی فقط یک دلار”. جانی که خودش ختم زرنگ های روزگار بود، سری تکان
داد و یک سکه ۱۰ سنتی روی پیشخوان گذاشت و وقتی متصدی اعتراض کرد،
گفت: ”من مشاوری هستم که بابت یک ساعت مشاوره ۱۵ دلار می گیرم.” نظرات شما عزیزان: پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:, :: 1:48 :: نويسنده : mohamad
![]() ![]() |